ღ.¸¸.•*´عروسک`*•.¸¸.ღ

سلام دوستان.چوطورین؟!

این سلام ملام رو بیخیال.بریم سر اصل مطلب...

ما روز عاشورا رفتیم فشم.خیــــــــلی خوش گذشت جاتون حسابی خالی

ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم.گفتم امام حسین غلط کردم

اما بعدش که یه کم فکر کردم دیدم نه.فقط من نبودم که اینروز بهم خوش گذشت

خداییش دروغ نگم بیشتر مردم توی محرم عشق و حال میکنن.یه ریز میریزن بیرون و با نذری خودشونو خفه میکنن

غیر از اینه؟برای بیشتر ماها جا افتاده که تا ماه محرم میشه یه ریش و پشمی بذاریم و یه تیریپ مشکی بزنن و بریزن توی کوچه خیابون و برن دنبال نذری و شیرکاکائو و چایی و هیئت و دسته و بی اف جی اف بازی و ...

بابا امام حسین بیچاره نرفت واسه ی اینا شهید بشه.به قول عموجونم تا میری توی این هیئت ها یه سره میگن آره امام حسین سرشو بریدن،دستشو بریدن،پاشو بریدن،اینجاشو بریدن،اونجاشو بریدن،آره تشنه بود و اینا.ولی اون بیچاره تشنه ی آب نبود.تشنه ی یه لبیک بود (جمله رو داشتی؟!)

جدیدا مد شده که برای پز دادن جلوی در و همسایه یه ایستگاه صلواتی یا هیئت میزنن و چایی و شیرکاکائو و شیرینی و حلیم و شله زرد و قیمه و قورمه سبزی و چلو کباب و جوجه کباب و باقالی پلو با محسن...

علم هم شده یه وسیله برای این که پسرا اون بر و بازوی نداشتشونو به رخ دخترا بکشن و مثلا دخترا کیف کنن (آخ چقدرم که ما خرکیف شدیم!!)فرداشم قولنج میکنن و خر بیار و باقالی پلو با محسن...

حالا اون قمه زنیه رو دیگه هیچـــــــــــی...!!!

ولی خداییش من شب تاسوئا یه بار رفتم هیئت و نذری گرفتم.اونم حاجت داشتم (یادمم نیست چی بود)

اینم یه نمایی از پسران فشن دیروز،در آشورای امروز!!!

 

حالا اینا رو بیخیال.دوستان برن بخش نظرات نظرشونو در مورد همین عاشورا و محرم و اینا بگن.

منتظر نظراتتون هستم.تا اطلاع ثانوی...

نوشته شده در 27 آذر 1389برچسب:,ساعت 13:0 توسط عروسک| |

 

سال  ۱۲۳۰ :

مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!

زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!!

مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!!

– بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…



سال ۱۲۸۰ :
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟

زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده…

مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!

– بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …




سال ۱۳۳۰  :
مرد : چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم…

زن: آقا، تورو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ…

مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم .  یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی…

– بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …



سال۱۳۸۰ :

مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم…

زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).

مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!! )



سال ۱۴۰۰ :
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی.  باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه…

بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه !!!

 

 

 

 

نوشته شده در 23 آذر 1389برچسب:,ساعت 13:0 توسط عروسک| |

 

سالی 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه‌ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند
 
 
  حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند
 
 
 در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا' 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند
 

 اما سلامتی جسم و روح روزانه1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا' 15 روز میشود. پس 126 در روز باقی میماند
 

 طبیعتا' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند
 

 يك ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعی است. این خود 15 روز است. پس 81 روز باقی میماند
 

روزهای امتحان 35 روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند
 
 
 تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند
 
 
 در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید. پس 6 روز باقی میماند
 

 در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است
 

 سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند
 
 
يك روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!
 
 

نتیجه اخلاقی: پس یک داوطلب نرمال نمیتواند امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد...
 
 
 
 
 
 
 
نوشته شده در 20 آذر 1389برچسب:,ساعت 13:0 توسط عروسک| |

 

 

آمریکا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر میکند. احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرد و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود. پلیس از مردم امریکا عذرخواهی می کند. پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد. شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید

 

 

 

ایتالیا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!

 

فرانسه: شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.

 

انگلیس: شما خلاف می کنید و پلیس یک سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.

 

آلمان: شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.

 

سوئیس: شما خلاف نمی کنید. پس نیازی به حضور پلیس نیست.

 

 

عراق: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

 

 

 

 

چین: شما خلاف می کنید. شما اعدام می شوید!

 

امارات: شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس، از کشورهای همجوار دختر وارد می کنید!

 

هندوستان: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.

 

روسیه: شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

 

 

 

 

 

ایران: شما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند. شما ناپدید می شوید. یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود. دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد. پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند. اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند. بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند. در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید نگران نباشید…!

 

 

 

 

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 

 

 

 

نوشته شده در 13 آذر 1389برچسب:,ساعت 13:0 توسط عروسک| |

 

 


با توجه به این که طبق گفته رییس جدید سازمان ملی جوانان، قرار است اخذ گواهینامه تخصصی ازدواج برای پسران اجباری شود و دخترها تنها اجازه بله گفتن به کسانی را داشته باشند که دوره سه ماهه مهارت های ازدواج را گذرانده باشد

 

از این روی، یک عدد آزمون اختصاصی طراحی کرده ایم تا در پایان دوره ، جوانان را با آن محک بزنند و گواهینامه ازدواج را به کسانی بدهند که در پاسخگویی امتیاز خوبی کسب کرده باشند


در جاده زندگی مشترک، هر یک از تابلوهای زیر به چه مفهومی اشاره دارند؟

الف. فرمان زندگی را از همان اول، خودت به دست بگیر
ب. اگر پرسپولیسی هستی آن گاه همسرت نباید استقلالی باشد

الف. انتخاب همسر از بین آدمهای برجسته
ب. شکم برجسته ممنوع!


الف. همیشه راه راست را برو
ب. به طرف منزل مادرزن


ازدواج:
الف. آغاز آزاد روابط
ب. ‌پایان روابط آزاد


 

الف. لطفا موالیدتان را کنترل کنید!
ب. یکی کمه، دو تا غمه، سه تا که شد خاطرجَمعه!


الف. به سراغ شوهر که می روی تازیانه را فراموش نکن!
ب. کتک زدن ممنوع


الف. همسرت را نپیچان
ب. دم درآوردن ممنوع!


الف. ماه عسل به دریا نروید، غرق می شوید، حسرت به دل می مانید!
ب. زیرآبی رفتن ممنوع


الف. وفاداری در حد سگ
ب. اخلاق سگی ممنوع


الف. به پای هم پیر شوید
ب. پیرتان در می آید!


الف.  ladies next
ب.  محل وقوع عشق های خیابانی


الف. بعد دوسال راه میندازیم یه مخزن گنده جوجه کشی!
ب. دو فرزند کافی است!


الف. همدیگر را دور نزنید!
ب. دور همدیگر بگردید!


الف. هنگام دعوا از چکش استفاده نکنید
ب. زندگی شما به بن بست رسیده است

 

 


حتما بقیش رو هم ببینید

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در 3 آذر 1389برچسب:,ساعت 13:0 توسط عروسک| |

 

 

 

 

سلام به جوجو هایی که وب منو میخونن

امروز (برای بار هزارم) اومدم که درباره ی یک دوست جوجو مثل خودتون صحبت کنم

بذارید معرفی کنم.مهسا جووون!!!دوست جدیدم توی مدرسه ی جدید

یه دختر جوجوییه که نگید

مهسا جون دوسسسسسسسسسسست دارم به اندازه ی موهای سرت

 

 

دلیلشو نمیگم که چرا دوسش دارم تا توی خماریش بمونید

بذارید بگم که ماجرا از کجا شروع شد...

 

اولین روز مدرسه بود که وقتی دیدمش گفتم چقدر شبیه جناب X هستش!!جل الملغ!!

بعد کلی طرح و برنامه ریختم تا باهاش دوس شم

برنامه داشت خوب پیش میرفت که نمیدونم چی شد که یهو مهسا هوا موا ورش داشت و فکر کرد که من عاشقشم و یهو خودشو واسه ی من گرفت

خیلی اخلاقش بد شد و هی چپ و راست حال منو میگرفت و من ...

یه بار هم که واسش اسنک خریدم ازم نگرفت و من فقط یه ذره مونده بود که بزنمش

تا این که آتش بس کردیم و فهمید که باید کوتاه بیاد

اون روز از دست کاراش (و این که فکر میکرد که من عاشقشم) گریم گرفت و فرداش آشتی کردیم و دیگه از اون به بعد مهسا شد جوجو

 

مهسا جون تپولیم توپــــ...اههم...ببخشید...تو مانکن بی ساکشنی

 

 

اذ اینا بگضریم

میریم صراغ خودمون

خب دوثطانی که اض خودمونن میطونن برن و ادامه ی بهسو اون پایین ببینن

باید خوشتون بیاد

راصطی نذر یادطون نره

وگرنه الاحی بترشید

نفرین خانمان ثوذی بود.پص نضر یادتون نره

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
چی فکر کردی؟!

ادامه مطلب
نوشته شده در 2 آذر 1389برچسب:,ساعت 13:0 توسط عروسک| |


Power By: LoxBlog.Com